English    Türkçe    فارسی   

6
4146-4170

  • شاه ما خود هیچ فرزندی نزاد  ** بلک سوی خویش زن را ره نداد 
  • هر که از شاهان ازین نوعش بگفت  ** گردنش با تیغ بران کرد جفت 
  • شاه گوید چونک گفتی این مقال  ** یا بکن ثابت که دارم من عیال 
  • مر مرا دختر اگر ثابت کنی  ** یافتی از تیغ تیزم آمنی 
  • ورنه بی شک  من  ببرم حلق تو ** بر کشم از صوفی جان دلق تو 4150
  • سر نخواهی برد هیچ از تیغ تو ** ای بگفته لاف کذب آمیغ تو
  • بنگر ای از جهل گفته ناحقی  ** پر ز سرهای بریده خندقی 
  • خندقی از قعر خندق تا گلو  ** پر ز سرهای بریده زین غلو 
  • جمله اندر کار این دعوی شدند  ** گردن خود را بدین دعوی زدند 
  • هان ببین این را به چشم اعتبار  ** این چنین دعوی میندیش و میار  4155
  • تلخ خواهی کرد بر ما عمر ما  ** کی برین می‌دارد ای دادر ترا 
  • گر رود صد سال آنک آگاه نیست  ** بر عما آن از حساب راه نیست 
  • بی‌سلاحی در مرو در معرکه  ** هم‌چو بی‌باکان مرو در تهلکه 
  • این همه گفتند و گفت آن ناصبور  ** که مرا زین گفته‌ها آید نفور 
  • سینه پر آتش مرا چون منقل است  ** کشت کامل گشت وقت منجل است  4160
  • صدر را صبری بد اکنون آن نماد  ** بر مقام صبر عشق آتش نشاند 
  • صبر من مرد آن شبی که عشق زاد  ** درگذشت او حاضران را عمر باد 
  • ای محدث از خطاب و از خطوب  ** زان گذشتم آهن سردی مکوب 
  • سرنگونم هی رها کن پای من  ** فهم کو در جمله‌ی اجزای من 
  • اشترم من تا توانم می‌کشم  ** چون فتادم زار با کشتن خوشم  4165
  • پر سر مقطوع اگر صد خندق است  ** پیش درد من مزاج مطلق است 
  • من نخواهم زد دگر از خوف و بیم  ** این چنین طبل هوا زیر گلیم 
  • من علم اکنون به صحرا می‌زنم  ** یا سراندازی و یا روی صنم 
  • حلق کو نبود سزای آن شراب  ** آن بریده به به شمشیر و ضراب 
  • دیده کو نبود ز وصلش در فره  ** آن چنان دیده سپید کور به  4170