English    Türkçe    فارسی   

6
4180-4204

  • حق معیت گفت و دل را مهر کرد  ** تا که عکس آید به گوش دل نه طرد  4180
  • چون سفرها کرد و داد راه داد  ** بعد از آن مهر از دل او بر گشاد 
  • چون خطایین آن حساب با صفا  ** گرددش روشن ز بعد دو خطا 
  • بعد از آن گوید اگر دانستمی  ** این معیت را کی او را جستمی 
  • دانش آن بود موقوف سفر  ** ناید آن دانش به تیزی فکر 
  • آنچنان که وجه وام شیخ بود  ** بسته و موقوف گریه‌ی آن وجود  4185
  • کودک حلواییی بگریست زار  ** توخته شد وام آن شیخ کبار 
  • گفته شد آن داستان معنوی  ** پیش ازین اندر خلال مثنوی 
  • در دلت خوف افکند از موضعی  ** تا نباشد غیر آنت مطمعی 
  • در طمع فایده‌ی دیگر نهد  ** وآن مرادت از کسی دیگر دهد 
  • ای طمع در بسته در یک جای سخت  ** که آیدم میوه از آن عالی‌درخت  4190
  • آن طمع زان جا نخواهد شد وفا  ** بل ز جای دیگر آید آن عطا 
  • آن طمع را پس چرا در تو نهاد  ** چون نخواستت زان طرف آن چیز داد 
  • از برای حکمتی و صنعتی  ** نیز تا باشد دلت در حیرتی 
  • تا دلت حیران بود ای مستفید  ** که مرادم از کجا خواهد رسد 
  • تا بدانی عجز خویش و جهل خویش  ** تا شود ایقان تو در غیب بیش  4195
  • هم دلت حیران بود در منتجع  ** که چه رویاند مصرف زین طمع 
  • طمع داری روزیی در درزیی  ** تا ز خیاطی بی زر تا زیی 
  • رزق تو در زرگری آرد پدید  ** که ز وهمت بود آن مکسب بعید 
  • پس طمع در درزیی بهر چه بود  ** چون نخواست آن رزق زان جانب گشود 
  • بهر نادر حکمتی در علم حق  ** که نبشت آن حکم را در ما سبق  4200
  • نیز تا حیران بود اندیشه‌ات  ** تا که حیرانی بود کل پیشه‌ات 
  • یا وصال یار زین سعیم رسد  ** یا ز راهی خارج از سعی جسد 
  • من نگویم زین طریق آید مراد  ** می‌طپم تا از کجا خواهد گشاد 
  • سربریده مرغ هر سو می‌فتد  ** تا کدامین سو رهد جان از جسد