English    Türkçe    فارسی   

6
4207-4231

  • مال میراثی ندارد خود وفا  ** چون بناکام از گذشته شد جدا 
  • او نداند قدر هم کاسان بیافت  ** کو بکد و رنج و کسبش کم شتاف 
  • قدر جان زان می‌ندانی ای فلان  ** که بدادت حق به بخشش رایگان 
  • نقد رفت و کاله رفته و خانه‌ها  ** ماند چون چغدان در آن ویرانه‌ها  4210
  • گفت یا رب برگ دادی رفت برگ  ** یا بده برگی و یا بفرست مرگ 
  • چون تهی شد یاد حق آغاز کرد  ** یا رب و یا رب اجرنی ساز کرد 
  • چون پیمبر گفته مومن مزهرست  ** در زمان خالیی ناله گرست 
  • چون شود پر مطربش بنهد ز دست  ** پر مشو که آسیب دست او خوشست 
  • تی شو و خوش باش بین اصبعین  ** کز می لا این سرمستست این  4215
  • رفت طغیان آب از چشمش گشاد  ** آب چشمش زرع دین را آب داد 
  • سبب تاخیر اجابت دعای مومن 
  • ای بسا مخلص که نالد در دعا  ** تا رود دود خلوصش بر سما 
  • تا رود بالای این سقف برین  ** بوی مجمر از انین المذنبین 
  • پس ملایک با خدا نالند زار  ** کای مجیب هر دعا وی مستجار 
  • بنده‌ی مومن تضرع می‌کند  ** او نمی‌داند به جز تو مستند  4220
  • تو عطا بیگانگان را می‌دهی  ** از تو دارد آرزو هر مشتهی 
  • حق بفرماید که نه از خواری اوست  ** عین تاخیر عطا یاری اوست 
  • حاجت آوردش ز غفلت سوی من  ** آن کشیدش مو کشان در کوی من 
  • گر بر آرم حاجتش او وا رود  ** هم در آن بازیچه مستغرق شود 
  • گرچه می‌نالد به جان یا مستجار  ** دل شکسته سینه‌خسته گو بزار  4225
  • خوش همی‌آید مرا آواز او  ** وآن خدایا گفتن و آن راز او 
  • وانک اندر لابه و در ماجرا  ** می‌فریباند بهر نوعی مرا 
  • طوطیان و بلبلان را از پسند  ** از خوش آوازی قفس در می‌کنند 
  • زاغ را و چغد را اندر قفس  ** کی کنند این خود نیامد در قصص 
  • پیش شاهد باز چون آید دو تن  ** آن یکی کمپیر و دیگر خوش‌ذقن  4230
  • هر دو نان خواهند او زوتر فطیر  ** آرد و کمپیر را گوید که گیر