English    Türkçe    فارسی   

6
4300-4324

  • عشوه‌ها در صید شله‌ی کفته تو  ** بی ملولی بارها خوش گفته تو  4300
  • بار آخر گوییش سوزان و چست  ** گرم‌تر صد بار از بار نخست 
  • درد داروی کهن را نو کند  ** درد هر شاخ ملولی خو کند 
  • کیمیای نو کننده دردهاست  ** کو ملولی آن طرف که درد خاست 
  • هین مزن تو از ملولی آه سرد  ** درد جو و درد جو و درد درد 
  • خادع دردند درمان‌های ژاژ  ** ره‌زنند و زرستانان رسم باژ  4305
  • آب شوری نیست در مان عطش  ** وقت خوردن گر نماید سرد و خوش 
  • لیک خادع گشته و مانع شد ز جست  ** ز آب شیرینی کزو صد سبزه رست 
  • هم‌چنین هر زر قلبی مانعست  ** از شناس زر خوش هرجا که هست 
  • پا و پرت را به تزویری برید  ** که مراد تو منم گیر ای مرید 
  • گفت دردت چینم او خود درد بود  ** مات بود ار چه به ظاهر برد بود  4310
  • رو ز درمان دروغین می‌گریز  ** تا شود دردت مصیب و مشک‌بیز 
  • گفت نه دزدی تو و نه فاسقی  ** مرد نیکی لیک گول و احمقی 
  • بر خیال و خواب چندین ره کنی  ** نیست عقلت را تسوی روشنی 
  • بارها من خواب دیدم مستمر  ** که به بغدادست گنجی مستتر 
  • در فلان سوی و فلان کویی دفین  ** بود آن خود نام کوی این حزین  4315
  • هست در خانه‌ی فلانی رو بجو  ** نام خانه و نام او گفت آن عدو 
  • دیده‌ام خود بارها این خواب من  ** که به بغدادست گنجی در وطن 
  • هیچ من از جا نرفتم زین خیال  ** تو به یک خوابی بیایی بی‌ملال 
  • خواب احمق لایق عقل ویست  ** هم‌چو او بی‌قیمتست و لاشیست 
  • خواب زن کمتر ز خواب مرد دان  ** از پی نقصان عقل و ضعف جان  4320
  • خواب ناقص‌عقل و گول آید کساد  ** پس ز بی‌عقلی چه باشد خواب باد 
  • گفت با خود گنج در خانه‌ی منست  ** پس مرا آن‌جا چه فقر و شیونست 
  • بر سر گنج از گدایی مرده‌ام  ** زانک اندر غفلت و در پرده‌ام 
  • زین بشارت مست شد دردش نماند  ** صد هزار الحمد بی لب او بخواند