English    Türkçe    فارسی   

6
4322-4346

  • گفت با خود گنج در خانه‌ی منست  ** پس مرا آن‌جا چه فقر و شیونست 
  • بر سر گنج از گدایی مرده‌ام  ** زانک اندر غفلت و در پرده‌ام 
  • زین بشارت مست شد دردش نماند  ** صد هزار الحمد بی لب او بخواند 
  • گفت بد موقوف این لت لوت من  ** آب حیوان بود در حانوت من  4325
  • رو که بر لوت شگرفی بر زدم  ** کوری آن وهم که مفلس بدم 
  • خواه احمق‌دان مرا خواهی فرو  ** آن من شد هرچه می‌خواهی بگو 
  • من مراد خویش دیدم بی‌گمان  ** هرچه خواهی گو مرا ای بددهان 
  • تو مرا پر درد گو ای محتشم  ** پیش تو پر درد و پیش خود خوشم 
  • وای اگر بر عکس بودی این مطار  ** پیش تو گلزار و پیش خویش راز  4330
  • مثل 
  • گفت با درویش روزی یک خسی  ** که ترا این‌جا نمی‌داند کسی 
  • گفت او گر می‌نداند عامیم  ** خویش را من نیک می‌دانم کیم 
  • وای اگر بر عکس بودی درد و ریش  ** او بدی بینای من من کور خویش 
  • احمقم گیر احمقم من نیک‌بخت  ** بخت بهتر از لجاج و روی سخت 
  • این سخن بر وفق ظنت می‌جهد  ** ورنه بختم داد عقلم هم دهد  4335
  • بازگشتن آن شخص شادمان و مراد یافته و خدای را شکر گویان و سجده کنان و حیران در غرایب اشارات حق و ظهور تاویلات آن در وجهی کی هیچ عقلی و فهمی بدانجا نرسد 
  • باز گشت از مصر تا بغداد او  ** ساجد و راکع ثناگر شکرگو 
  • جمله ره حیران و مست او زین عجب  ** ز انعکاس روزی و راه طلب 
  • کر کجا اومیدوارم کرده بود  ** وز کجا افشاند بر من سیم و سود 
  • این چه حکمت بود که قبله‌ی مراد  ** کردم از خانه برون گمراه و شاد 
  • تا شتابان در ضلالت می‌شدم  ** هر دم از مطلب جداتر می‌بدم  4340
  • باز آن عین ضلالت را به جود  ** حق وسیلت کرد اندر رشد و سود 
  • گمرهی را منهج ایمان کند  ** کژروی را محصد احسان کند 
  • تا نباشد هیچ محسن بی‌وجا  ** تا نباشد هیچ خاین بی‌رجا 
  • اندرون زهر تریاق آن حفی  ** کرد تا گویند ذواللطف الخفی 
  • نیست مخفی در نماز آن مکرمت  ** در گنه خلعت نهد آن مغفرت  4345
  • منکران را قصد اذلال ثقات  ** ذل شده عز و ظهور معجزات