English    Türkçe    فارسی   

6
4445-4469

  • ور در آزادیت چون خر راه نیست  ** هم‌چو دلوت سیر جز در چاه نیست  4445
  • مدتی رو ترک جان من بگو  ** رو حریف دیگری جز من بجو 
  • نوبت من شد مرا آزاد کن  ** دیگری را غیر من داماد کن 
  • ای تن صدکاره ترک من بگو  ** عمر من بردی کسی دیگر بجو 
  • مفتون شدن قاضی بر زن جوحی و در صندوق ماندن و نایب قاضی صندوق را خریدن باز سال دوم آمدن زن جوحی بر امید بازی پارینه و گفتن قاضی کی مرا آزاد کن و کسی دیگر را بجوی الی آخر القصه 
  • جوحی هر سالی ز درویشی به فن  ** رو بزن کردی کای دلخواه زن 
  • چون سلاحت هست رو صیدی بگیر  ** تا بدوشانیم از صید تو شیر  4450
  • قوس ابرو تیر غمزه دام کید  ** بهر چه دادت خدا از بهر صید 
  • رو پی مرغی شگرفی دام نه  ** دانه بنما لیک در خوردش مده 
  • کام بنما و کن او را تلخ‌کام  ** کی خورد دانه چو شد در حبس دام 
  • شد زن او نزد قاضی در گله  ** که مرا افغان ز شوی ده‌دله 
  • قصه کوته کن که قاضی شد شکار  ** از مقال و از جمال آن نگار  4455
  • گفت اندر محکمه‌ست این غلغله  ** من نتوانم فهم کردن این گله 
  • گر به خلوت آیی ای سرو سهی  ** از ستم‌کاری شو شرحم دهی 
  • گفت خانه‌ی تو ز هر نیک و بدی  ** باشد از بهر گله آمد شدی 
  • خانه‌ی سر جمله پر سودا بود  ** صدر پر وسواس و پر غوغا بود 
  • باقی اعضا ز فکر آسوده‌اند  ** وآن صدور از صادران فرسوده‌اند  4460
  • در خزان و باد خوف حق گریز  ** آن شقایق‌های پارین را بریز 
  • این شقایق منع نو اشکوفه‌هاست  ** که درخت دل برای آن نماست 
  • خویش را در خواب کن زین افتکار  ** سر ز زیر خواب در یقظت بر آر 
  • هم‌چو آن اصحاب کهف ای خواجه زود  ** رو به ایقاظا که تحسبهم رقود 
  • گفت قاضی ای صنم معمول چیست  ** گفت خانه‌ی این کنیزک بس تهیست  4465
  • خصم در ده رفت و حارس نیز نیست  ** بهر خلوت سخت نیکو مسکنیست 
  • امشب ار امکان بود آنجا بیا  ** کار شب بی سمعه است و بی‌ریا 
  • جمله جاسوسان ز خمر خواب مست  ** زنگی شب جمله را گردن زدست 
  • خواند بر قاضی فسون‌های عجب  ** آن شکرلب وانگهانی از چه لب