English    Türkçe    فارسی   

6
4543-4567

  • لیک می‌گویید هر دم شکر آب  ** بی‌زبان چون گلستان خوش‌خضاب 
  • بی‌زبان گویند سرو و سبزه‌زار  ** شکر آب و شکر عدل نوبهار 
  • حله‌ها پوشیده و دامن‌کشان  ** مست و رقاص و خوش و عنبرفشان  4545
  • جزو جزو آبستن از شاه بهار  ** جسمشان چون درج پر در ثمار 
  • مریمان بی شوی آبست از مسیح  ** خامشان بی لاف و گفتاری فصیح 
  • ماه ما بی‌نطق خوش بر تافتست  ** هر زبان نطق از فر ما یافتست 
  • نطق عیسی از فر مریم بود  ** نطق آدم پرتو آن دم بود 
  • تا زیادت گردد از شکر ای ثقات  ** پس نبات دیگرست اندر نبات  4550
  • عکس آن اینجاست ذل من قنع  ** اندرین طورست عز من طمع 
  • در جوال نفس خود چندین مرو  ** از خریداران خود غافل مشو 
  • باز آمدن زن جوحی به محکمه‌ی قاضی سال دوم بر امید وظیفه‌ی پارسال و شناختن قاضی او را الی اتمامه 
  • بعد سالی باز جوحی از محن  ** رو به زن کرد و بگفت ای چست زن 
  • آن وظیفه‌ی پار را تجدید کن  ** پیش قاضی از گله‌ی من گو سخن 
  • زن بر قاضی در آمد با زنان  ** مر زنی را کرد آن زن ترجمان  4555
  • تا بنشناسد ز گفتن قاضیش  ** یاد ناید از بلای ماضیش 
  • هست فتنه غمره‌ی غماز زن  ** لیک آن صدتو شود ز آواز زن 
  • چون نمی‌توانست آوازی فراشت  ** غمزه‌ی تنهای زن سودی نداشت 
  • گفت قاضی رو تو خصمت را بیار  ** تا دهم کار ترا با او قرار 
  • جوحی آمد قاضیش نشناخت زود  ** کو به وقت لقیه در صندوق بود  4560
  • زو شنیده بود آواز از برون  ** در شری و بیع و در نقص و فزون 
  • گفت نفقه‌ی زن چرا ندهی تمام  ** گفت از جان شرع را هستم غلام 
  • لیک اگر میرم ندارم من کفن  ** مفلس این لعبم و شش پنج زن 
  • زین سخن قاضی مگر بشناختش  ** یاد آورد آن دغل وان باختش 
  • گفت آن شش پنج با من باختی  ** پار اندر شش درم انداختی  4565
  • نوبت من رفت امسال آن قمار  ** با دگر کس باز دست از من بدار 
  • از شش و از پنج عارف گشت فرد  ** محترز گشتست زین شش پنج نرد