English    Türkçe    فارسی   

6
4647-4671

  • از غبار مرکب آن شاه نر  ** یافت او کحل عزیزی در بصر 
  • برچنین گلزار دامن می‌کشید  ** جزو جزوش نعره زن هل من مزید 
  • گلشنی کز بقل روید یک دمست  ** گلشنی کز عقل روید خرمست 
  • گلشنی کز گل دمد گردد تباه  ** گلشنی کز دل دمد وافر حتاه  4650
  • علم‌های با مزه‌ی دانسته‌مان  ** زان گلستان یک دو سه گل‌دسته دان 
  • زان زبون این دو سه گل دسته‌ایم  ** که در گلزار بر خود بسته‌ایم 
  • آن‌چنان مفتاح‌ها هر دم بنان  ** می‌فتد ای جان دریغا از بنان 
  • ور دمی هم فارغ آرندت ز نان ** گرد چادر گردی و عشق زنان
  • باز استسقات چون شد موج‌زن  ** ملک شهری بایدت پر نان و زن  4655
  • مار بودی اژدها گشتی مگر  ** یک سرت بود این زمانی هفت‌سر 
  • اژدهای هفت‌سر دوزخ بود  ** حرص تو دانه‌ست و دوزخ فخ بود 
  • دام را بدران بسوزان دانه را  ** باز کن درهای نو این خانه را 
  • چون تو عاشق نیستی ای نرگدا  ** هم‌چو کوهی بی‌خبر داری صدا 
  • کوه را گفتار کی باشد ز خود  ** عکس غیرست آن صدا ای معتمد  4660
  • گفت تو زان سان که عکس دیگریست  ** جمله احوالت به جز هم عکس نیست 
  • خشم و ذوقت هر دو عکس دیگران  ** شادی قواده و خشم عوان 
  • آن عوان را آن ضعیف آخر چه کرد  ** که دهد او را به کینه زجر و درد 
  • تا بکی عکس خیال لامعه  ** جهد کن تا گرددت این واقعه 
  • تا که گفتارت ز حال تو بود  ** سیر تو با پر و بال تو بود  4665
  • صید گیرد تیر هم با پر غیر  ** لاجرم بی‌بهره است از لحم طیر 
  • باز صید آرد به خود از کوهسار  ** لاجرم شاهش خوراند کبک و سار 
  • منطقی کز وحی نبود از هواست  ** هم‌چو خاکی در هوا و در هباست 
  • گر نماید خواجه را این دم غلط  ** ز اول والنجم بر خوان چند خط 
  • تا که ما ینطق محمد عن هوی  ** ان هو الا بوحی احتوی  4670
  • احمدا چون نیستت از وحی یاس  ** جسمیان را ده تحری و قیاس