English    Türkçe    فارسی   

6
553-577

  • گرچه باشد بی‌نمک اکنون حنین  ** هست غفلت بی‌نمک‌تر زان یقین 
  • هم‌چنین هم بی‌نمک می‌نال نیز  ** که ذلیلان را نظر کن ای عزیز 
  • قادری بی‌گاه باشد یا به گاه  ** از تو چیزی فوت کی شد ای اله  555
  • شاه لا تاسوا علی ما فاتکم  ** کی شود از قدرتش مطلوب گم 
  • حواله کردن مرغ گرفتاری خود را در دام به فعل و مکر و زرق زاهد و جواب زاهد مرغ را 
  • گفت آن مرغ این سزای او بود  ** که فسون زاهدان را بشنود 
  • گفت زاهد نه سزای آن نشاف  ** کو خورد مال یتیمان از گزاف 
  • بعد از آن نوحه‌گری آغاز کرد  ** که فخ و صیاد لرزان شد ز درد 
  • کز تناقضهای دل پشتم شکست  ** بر سرم جانا بیا می‌مال دست  560
  • زیر دست تو سرم را راحتیست  ** دست تو در شکربخشی آیتیست 
  • سایه‌ی خود از سر من برمدار  ** بی‌قرارم بی‌قرارم بی‌قرار 
  • خوابها بیزار شد از چشم من  ** در غمت ای رشک سرو و یاسمن 
  • گر نیم لایق چه باشد گر دمی  ** ناسزایی را بپرسی در غمی 
  • مر عدم را خود چه استحقاق بود  ** که برو لطفت چنین درها گشود  565
  • خاک گرگین را کرم آسیب کرد  ** ده گهر از نور حس در جیب کرد 
  • پنج حس ظاهر و پنج نهان  ** که بشر شد نطفه‌ی مرده از آن 
  • توبه بی توفیقت ای نور بلند  ** چیست جز بر ریش توبه ریش‌خند 
  • سبلتان توبه یک یک بر کنی  ** توبه سایه‌ست و تو ماه روشنی 
  • ای ز تو ویران دکان و منزلم  ** چون ننالم چون بیفشاری دلم  570
  • چون گریزم زانک بی تو زنده نیست  ** بی خداوندیت بود بنده نیست 
  • جان من بستان تو ای جان را اصول  ** زانک بی‌تو گشته‌ام از جان ملول 
  • عاشقم من بر فن دیوانگی  ** سیرم از فرهنگی و فرزانگی 
  • چون بدرد شرم گویم راز فاش  ** چند ازین صبر و زحیر و ارتعاش 
  • در حیا پنهان شدم هم‌چون سجاف  ** ناگهان بجهم ازین زیر لحاف  575
  • ای رفیقان راهها را بست یار  ** آهوی لنگیم و او شیر شکار 
  • جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای  ** در کف شیر نری خون‌خواره‌ای