English    Türkçe    فارسی   

6
624-648

  • اژدهایی ناپدید دلربا  ** عقل هم‌چون کوه را او کهربا 
  • عقل هر عطار کاگه شد ازو  ** طبله‌ها را ریخت اندر آب جو  625
  • رو کزین جو برنیایی تا ابد  ** لم یکن حقا له کفوا احد 
  • ای مزور چشم بگشای و ببین  ** چند گویی می‌ندانم آن و این 
  • از وبای زرق و محرومی بر آ  ** در جهان حی و قیومی در آ 
  • تا نمی‌بینم همی‌بینم شود  ** وین ندانمهات می‌دانم بود 
  • بگذر از مستی و مستی‌بخش باش  ** زین تلون نقل کن در استواش  630
  • چند نازی تو بدین مستی بس است  ** بر سر هر کوی چندان مست هست 
  • گر دو عالم پر شود سرمست یار  ** جمله یک باشند و آن یک نیست خوار 
  • این ز بسیاری نیابد خواریی  ** خوار کی بود تن‌پرستی ناریی 
  • گر جهان پر شد ز نور آفتاب  ** کی بود خوار آن تف خوش‌التهاب 
  • لیک با این جمله بالاتر خرام  ** چونک ارض الله واسع بود و رام  635
  • گرچه این مستی چو باز اشهبست  ** برتر از وی در زمین قدس هست 
  • رو سرافیلی شو اندر امتیاز  ** در دمنده‌ی روح و مست و مست‌ساز 
  • مست را چون دل مزاح اندیشه شد  ** این ندانم و آن ندانم پیشه شد 
  • این ندانم وان ندانم بهر چیست  ** تا بگویی آنک می‌دانیم کیست 
  • نفی بهر ثبت باشد در سخن  ** نفی بگذار و ز ثبت آغاز کن  640
  • نیست این و نیست آن هین واگذار  ** آنک آن هستست آن را پیش آر 
  • نفی بگذار و همان هستی پرست  ** این در آموز ای پدر زان ترک مست 
  • استدعاء امیر ترک مخمور مطرب را بوقت صبوح و تفسیر این حدیث کی ان لله تعالی شرابا اعده لاولیائه اذا شربوا سکروا و اذا سکروا طابوا الی آخر الحدیث می در خم اسرار بدان می‌جوشد تا هر که مجردست از آن می نوشد قال الله تعالی ان الابرار یشربون این می که تو می‌خوری حرامست ما می نخوریم جز حلالی «جهد کن تا ز نیست هست شوی وز شراب خدای مست شوی» 
  • اعجمی ترکی سحر آگاه شد  ** وز خمار خمر مطرب‌خواه شد 
  • مطرب جان مونس مستان بود  ** نقل و قوت و قوت مست آن بود 
  • مطرب ایشان را سوی مستی کشید  ** باز مستی از دم مطرب چشید  645
  • آن شراب حق بدان مطرب برد  ** وین شراب تن ازین مطرب چرد 
  • هر دو گر یک نام دارد در سخن  ** لیک شتان این حسن تا آن حسن 
  • اشتباهی هست لفظی در بیان  ** لیک خود کو آسمان تا ریسمان