English    Türkçe    فارسی   

6
652-676

  • گر به مظروفش نظر داری شهی  ** ور به ظرفش بنگری تو گم‌رهی 
  • لفظ را ماننده‌ی این جسم دان  ** معنیش را در درون مانند جان 
  • دیده‌ی تن دایما تن‌بین بود  ** دیده‌ی جان جان پر فن بین بود 
  • پس ز نقش لفظهای مثنوی  ** صورتی ضالست و هادی معنوی  655
  • در نبی فرمود کین قرآن ز دل  ** هادی بعضی و بعضی را مضل 
  • الله الله چونک عارف گفت می  ** پیش عارف کی بود معدوم شی 
  • فهم تو چون باده‌ی شیطان بود  ** کی ترا وهم می رحمان بود 
  • این دو انبازند مطرب با شراب  ** این بدان و آن بدین آرد شتاب 
  • پر خماران از دم مطرب چرند  ** مطربانشان سوی میخانه برند  660
  • آن سر میدان و این پایان اوست  ** دل شده چون گوی در چوگان اوست 
  • در سر آنچ هست گوش آنجا رود  ** در سر ار صفراست آن سودا شود 
  • بعد از آن این دو به بیهوشی روند  ** والد و مولود آن‌جا یک شوند 
  • چونک کردند آشتی شادی و درد  ** مطربان را ترک ما بیدار کرد 
  • مطرب آغازید بیتی خوابناک  ** که انلنی الکاس یا من لا اراک  665
  • انت وجهی لا عجب ان لا اراه  ** غایة القرب حجاب الاشتباه 
  • انت عقلی لا عجب ان لم ارک  ** من وفور الالتباس المشتبک 
  • جت اقرب انت من حبل الورید  ** کم اقل یا یا نداء للبعید 
  • بل اغالطهم انادی فی القفار  ** کی اکتم من معی مومن اغار 
  • در آمدن ضریر در خانه‌ی مصطفی علیه‌السلام و گریختن عایشه رضی الله عنها از پیش ضریر و گفتن رسول علیه‌السلام کی چه می‌گریزی او ترا نمی‌بیند و جواب دادن عایشه رضی الله عنها رسول را صلی الله علیه و سلم 
  • اندر آمد پیش پیغامبر ضریر  ** کای نوابخش تنور هر خمیر  670
  • ای تو میر آب و من مستسقیم  ** مستغاث المستغاث ای ساقیم 
  • چون در آمد آن ضریر از در شتاب  ** عایشه بگریخت بهر احتجاب 
  • زانک واقف بود آن خاتون پاک  ** از غیوری رسول رشکناک 
  • هر که زیباتر بود رشکش فزون  ** زانک رشک از ناز خیزد یا بنون 
  • گنده‌پیران شوی را قما دهند  ** چونک از زشتی و پیری آگهند  675
  • چون جمال احمدی در هر دو کون  ** کی بدست ای فر یزدانیش عون