English    Türkçe    فارسی   

6
7-31

  • یا بیانی که بود نزدیکتر  ** زین کنایات دقیق مستتر 
  • راز جز با رازدان انباز نیست  ** راز اندر گوش منکر راز نیست 
  • لیک دعوت واردست از کردگار  ** با قبول و ناقبول او را چه کار 
  • نوح نهصد سال دعوت می‌نمود  ** دم به دم انکار قومش می‌فزود  10
  • هیچ از گفتن عنان واپس کشید  ** هیچ اندر غار خاموشی خزید 
  • گفت از بانگ و علالای سگان  ** هیچ واگردد ز راهی کاروان 
  • یا شب مهتاب از غوغای سگ  ** سست گردد بدر را در سیر تگ 
  • مه فشاند نور و سگ عو عو کند  ** هر کسی بر خلقت خود می‌تند 
  • هر کسی را خدمتی داده قضا  ** در خور آن گوهرش در ابتلا  15
  • چونک نگذارد سگ آن نعره‌ی سقم  ** من مهم سیران خود را چون هلم 
  • چونک سرکه سرکگی افزون کند  ** پس شکر را واجب افزونی بود 
  • قهر سرکه لطف هم‌چون انگبین  ** کین دو باشد رکن هر اسکنجبین 
  • انگبین گر پای کم آرد ز خل  ** آیند آن اسکنجبین اندر خلل 
  • قوم بر وی سرکه‌ها می‌ریختند  ** نوح را دریا فزون می‌ریخت قند  20
  • قند او را بد مدد از بحر جود  ** پس ز سرکه‌ی اهل عالم می‌فزود 
  • واحد کالالف کی بود آن ولی  ** بلک صد قرنست آن عبدالعلی 
  • خم که از دریا درو راهی شود  ** پیش او جیحونها زانو زند 
  • خاصه این دریا که دریاها همه  ** چون شنیدند این مثال و دمدمه 
  • شد دهانشان تلخ ازین شرم و خجل  ** که قرین شد نام اعظم با اقل  25
  • در قران این جهان با آن جهان  ** این جهان از شرم می‌گردد جهان 
  • این عبارت تنگ و قاصر رتبتست  ** ورنه خس را با اخص چه نسبتست 
  • زاغ در رز نعره‌ی زاغان زند  ** بلبل از آواز خوش کی کم کند 
  • پس خریدارست هر یک را جدا  ** اندرین بازار یفعل ما یشا 
  • نقل خارستان غذای آتش است  ** بوی گل قوت دماغ سرخوش است  30
  • گر پلیدی پیش ما رسوا بود  ** خوک و سگ را شکر و حلوا بود