English    Türkçe    فارسی   

6
711-735

  • گرز را بگرفت سرهنگی بدست  ** گفت نه مطرب کشی این دم بدست 
  • گفت این تکرار بی حد و مرش  ** کوفت طبعم را بکوبم من سرش 
  • قلتبانا می‌ندانی گه مخور  ** ور همی‌دانی بزن مقصود بر 
  • آن بگو ای گیج که می‌دانیش  ** می‌ندانم می‌ندانم در مکش 
  • من بپرسم کز کجایی هی مری  ** تو بگویی نه ز بلخ و نه از هری  715
  • نه ز بغداد و نه موصل نه طراز  ** در کشی در نی و نی راه دراز 
  • خود بگو من از کجاام باز ره  ** هست تنقیح مناط اینجا بله 
  • یا بپرسیدم چه خوردی ناشتاب  ** تو بگویی نه شراب و نه کباب 
  • نه قدید و نه ثرید و نه عدس  ** آنچ خوردی آن بگو تنها و بس 
  • این سخن‌خایی دراز از بهر چیست  ** گفت مطرب زانک مقصودم خفیست  720
  • می‌رمد اثبات پیش از نفی تو  ** نفی کردم تا بری ز اثبات بو 
  • در نوا آرم بنفی این ساز را  ** چون بمیری مرگ گوید راز را 
  • تفسیر قوله علیه‌السلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما 
  • جان بسی کندی و اندر پرده‌ای  ** زانک مردن اصل بد ناورده‌ای 
  • تا نمیری نیست جان کندن تمام  ** بی‌کمال نردبان نایی به بام 
  • چون ز صد پایه دو پایه کم بود  ** بام را کوشنده نامحرم بود  725
  • چون رسن یک گز ز صد گز کم بود  ** آب اندر دلو از چه کی رود 
  • غرق این کشتی نیابی ای امیر  ** تا بننهی اندرو من الاخیر 
  • من آخر اصل دان کو طارقست  ** کشتی وسواس و غی را غارقست 
  • آفتاب گنبد ازرق شود  ** کشتی هش چونک مستغرق شود 
  • چون نمردی گشت جان کندن دراز  ** مات شو در صبح ای شمع طراز  730
  • تا نگشتند اختران ما نهان  ** دانک پنهانست خورشید جهان 
  • گرز بر خود زن منی در هم شکن  ** زانک پنبه‌ی گوش آمد چشم تن 
  • گرز بر خود می‌زنی خود ای دنی  ** عکس تست اندر فعالم این منی 
  • عکس خود در صورت من دیده‌ای  ** در قتال خویش بر جوشیده‌ای 
  • هم‌چو آن شیری که در چه شد فرو  ** عکس خود را خصم خود پنداشت او  735