English    Türkçe    فارسی   

6
746-770

  • نقل باشد نه چو نقل جان عام  ** هم‌چو نقلی از مقامی تا مقام 
  • هرکه خواهد که ببیند بر زمین  ** مرده‌ای را می‌رود ظاهر چنین 
  • مر ابوبکر تقی را گو ببین  ** شد ز صدیقی امیرالمحشرین 
  • اندرین نشات نگر صدیق را  ** تا به حشر افزون کنی تصدیق را 
  • پس محمد صد قیامت بود نقد  ** زانک حل شد در فنای حل و عقد  750
  • زاده‌ی ثانیست احمد در جهان  ** صد قیامت بود او اندر عیان 
  • زو قیامت را همی‌پرسیده‌اند  ** ای قیامت تا قیامت راه چند 
  • با زبان حال می‌گفتی بسی  ** که ز محشر حشر را پرسید کسی 
  • بهر این گفت آن رسول خوش‌پیام  ** رمز موتوا قبل موت یا کرام 
  • هم‌چنانک مرده‌ام من قبل موت  ** زان طرف آورده‌ام این صیت و صوت  755
  • پس قیامت شو قیامت را ببین  ** دیدن هر چیز را شرطست این 
  • تا نگردی او ندانی‌اش تمام  ** خواه آن انوار باشد یا ظلام 
  • عقل گردی عقل را دانی کمال  ** عشق گردی عشق را دانی ذبال 
  • گفتمی برهان این دعوی مبین  ** گر بدی ادراک اندر خورد این 
  • هست انجیر این طرف بسیار و خوار  ** گر رسد مرغی قنق انجیرخوار  760
  • در همه عالم اگر مرد و زنند  ** دم به دم در نزع و اندر مردنند 
  • آن سخنشان را وصیتها شمر  ** که پدر گوید در آن دم با پسر 
  • تا بروید عبرت و رحمت بدین  ** تا ببرد بیخ بغض و رشک و کین 
  • تو بدان نیت نگر در اقربا  ** تا ز نزع او بسوزد دل ترا 
  • کل آت آت آن را نقد دان  ** دوست را در نزع و اندر فقد دان  765
  • وز غرضها زین نظر گردد حجاب  ** این غرضها را برون افکن ز جیب 
  • ور نیاری خشک بر عجزی مه‌ایست  ** دانک با عاجز گزیده معجزیست 
  • عجز زنجیریست زنجیرت نهاد  ** چشم در زنجیرنه باید گشاد 
  • پس تضرع کن کای هادی زیست  ** باز بودم بسته گشتم این ز چیست 
  • سخت‌تر افشرده‌ام در شر قدم  ** که لفی خسرم ز قهرت دم به دم  770