English    Türkçe    فارسی   

6
923-947

  • گاه در سعد و وصال و دلخوشی  ** گاه در نحس فراق و بیهشی 
  • ماه گردون چون درین گردیدنست  ** گاه تاریک و زمانی روشنست 
  • گه بهار و صیف هم‌چون شهد و شیر  ** گه سیاستگاه برف و زمهریر  925
  • چونک کلیات پیش او چو گوست  ** سخره و سجده کن چوگان اوست 
  • تو که یک جزوی دلا زین صدهزار  ** چون نباشی پیش حکمش بی‌قرار 
  • چون ستوری باش در حکم امیر  ** گه در آخر حبس گاهی در مسیر 
  • چونک بر میخت ببندد بسته باش  ** چونک بگشاید برو بر جسته باش 
  • آفتاب اندر فلک کژ می‌جهد  ** در سیه‌روزی خسوفش می‌دهد  930
  • کز ذنب پرهیز کن هین هوش‌دار  ** تا نگردی تو سیه‌رو دیگ‌وار 
  • ابر را هم تازیانه‌ی آتشین  ** می‌زنندش کانچنان رو نه چنین 
  • بر فلان وادی ببار این سو مبار  ** گوشمالش می‌دهد که گوش دار 
  • عقل تو از آفتابی بیش نیست  ** اندر آن فکری که نهی آمد مه‌ایست 
  • کژ منه ای عقل تو هم گام خویش  ** تا نیاید آن خسوف رو به پیش  935
  • چون گنه کمتر بود نیم آفتاب  ** منکسف بینی و نیمی نورتاب 
  • که به قدر جرم می‌گیرم ترا  ** این بود تقریر در داد و جزا 
  • خواه نیک و خواه بد فاش و ستیر  ** بر همه اشیا سمیعیم و بصیر 
  • زین گذر کن ای پدر نوروز شد  ** خلق از خلاق خوش پدفوز شد 
  • باز آمد آب جان در جوی ما  ** باز آمد شاه ما در کوی ما  940
  • می‌خرامد بخت و دامن می‌کشد  ** نوبت توبه شکستن می‌زند 
  • توبه را بار دگر سیلاب برد  ** فرصت آمد پاسبان را خواب برد 
  • هر خماری مست گشت و باده خورد  ** رخت را امشب گرو خواهیم کرد 
  • زان شراب لعل جان جان‌فزا  ** لعل اندر لعل اندر لعل ما 
  • باز خرم گشت مجلس دلفروز  ** خیز دفع چشم بد اسپند سوز  945
  • نعره‌ی مستان خوش می‌آیدم  ** تا ابد جانا چنین می‌بایدم 
  • نک هلالی با بلالی یار شد  ** زخم خار او را گل و گلزار شد