English    Türkçe    فارسی   

6
932-956

  • ابر را هم تازیانه‌ی آتشین  ** می‌زنندش کانچنان رو نه چنین 
  • بر فلان وادی ببار این سو مبار  ** گوشمالش می‌دهد که گوش دار 
  • عقل تو از آفتابی بیش نیست  ** اندر آن فکری که نهی آمد مه‌ایست 
  • کژ منه ای عقل تو هم گام خویش  ** تا نیاید آن خسوف رو به پیش  935
  • چون گنه کمتر بود نیم آفتاب  ** منکسف بینی و نیمی نورتاب 
  • که به قدر جرم می‌گیرم ترا  ** این بود تقریر در داد و جزا 
  • خواه نیک و خواه بد فاش و ستیر  ** بر همه اشیا سمیعیم و بصیر 
  • زین گذر کن ای پدر نوروز شد  ** خلق از خلاق خوش پدفوز شد 
  • باز آمد آب جان در جوی ما  ** باز آمد شاه ما در کوی ما  940
  • می‌خرامد بخت و دامن می‌کشد  ** نوبت توبه شکستن می‌زند 
  • توبه را بار دگر سیلاب برد  ** فرصت آمد پاسبان را خواب برد 
  • هر خماری مست گشت و باده خورد  ** رخت را امشب گرو خواهیم کرد 
  • زان شراب لعل جان جان‌فزا  ** لعل اندر لعل اندر لعل ما 
  • باز خرم گشت مجلس دلفروز  ** خیز دفع چشم بد اسپند سوز  945
  • نعره‌ی مستان خوش می‌آیدم  ** تا ابد جانا چنین می‌بایدم 
  • نک هلالی با بلالی یار شد  ** زخم خار او را گل و گلزار شد 
  • گر ز زخم خار تن غربال شد  ** جان و جسمم گلشن اقبال شد 
  • تن به پیش زخم خار آن جهود  ** جان من مست و خراب آن و دود 
  • بوی جانی سوی جانم می‌رسد  ** بوی یار مهربانم می‌رسد  950
  • از سوی معراج آمد مصطفی  ** بر بلالش حبذا لی حبذا 
  • چونک صدیق از بلال دم‌درست  ** این شنید از توبه‌ی او دست شست 
  • باز گردانیدن صدیق رضی الله عنه واقعه‌ی بلال را رضی الله عنه و ظلم جهودان را بر وی و احد احد گفتن او و افزون شدن کینه‌ی جهودان و قصه کردن آن قضیه پیش مصطفی علیه‌السلام و مشورت در خریدن او 
  • بعد از آن صدیق پیش مصطفی  ** گفت حال آن بلال با وفا 
  • کان فلک‌پیمای میمون‌بال چست  ** این زمان در عشق و اندر دام تست 
  • باز سلطانست زان جغدان برنج  ** در حدث مدفون شدست آن زفت‌گنج  955
  • جغدها بر باز استم می‌کنند  ** پر و بالش بی‌گناهی می‌کنند