English    Türkçe    فارسی   

6
98-122

  • از ستاره دیده تصریف هوا  ** ناخوشت آید اذا النجم هوی 
  • خود مثرتر نباشد مه ز نان  ** ای بسا نان که ببرد عرق جان 
  • خود مثرتر نباشد زهره زآب  ** ای بسا آبا که کرد او تن خراب  100
  • مهر آن در جان تست و پند دوست  ** می‌زند بر گوش تو بیرون پوست 
  • پند ما در تو نگیرد ای فلان  ** پند تو در ما نگیرد هم بدان 
  • جز مگر مفتاح خاص آید ز دوست  ** که مقالید السموات آن اوست 
  • این سخن هم‌چون ستاره‌ست و قمر  ** لیک بی‌فرمان حق ندهد اثر 
  • این ستاره‌ی بی‌جهت تاثیر او  ** می‌زند بر گوشهای وحی‌جو  105
  • کی بیایید از جهت تا بی‌جهات  ** تا ندراند شما را گرگ مات 
  • آنچنان که لمعه‌ی درپاش اوست  ** شمس دنیا در صفت خفاش اوست 
  • هفت چرخ ازرقی در رق اوست  ** پیک ماه اندر تب و در دق اوست 
  • زهره چنگ مسله در وی زده  ** مشتری با نقد جان پیش آمده 
  • در هوای دستبوس او زحل  ** لیک خود را می‌نبیند از محل  110
  • دست و پا مریخ چندین خست ازو  ** وآن عطارد صد قلم بشکست ازو 
  • با منجم این همه انجم به جنگ  ** کای رها کرده تو جان بگزیده رنگ 
  • جان ویست و ما همه رنگ و رقوم  ** کوکب هر فکر او جان نجوم 
  • فکر کو آنجا همه نورست پاک  ** بهر تست این لفظ فکر ای فکرناک 
  • هر ستاره خانه دارد در علا  ** هیچ خانه در نگنجد نجم ما  115
  • جای سوز اندر مکان کی در رود  ** نور نامحدود را حد کی بود 
  • لیک تمثیلی و تصویری کنند  ** تا که در یابد ضعیفی عشقمند 
  • مثل نبود لیک باشد آن مثال  ** تا کند عقل مجمد را گسیل 
  • عقل سر تیزست لیکن پای سست  ** زانک دل ویران شدست و تن درست 
  • عقلشان در نقل دنیا پیچ پیچ  ** فکرشان در ترک شهوت هیچ هیچ  120
  • صدرشان در وقت دعوی هم‌چو شرق  ** صبرشان در وقت تقوی هم‌چو برق 
  • عالمی اندر هنرها خودنما  ** هم‌چو عالم بی‌وفا وقت وفا