English    Türkçe    فارسی   

2
1748-1772

  • گفت ای موسی دهانم دوختی ** و ز پشیمانی تو جانم سوختی‏
  • جامه را بدرید و آهی کرد تفت ** سر نهاد اندر بیابانی و رفت‏
  • عتاب کردن حق تعالی با موسی علیه السلام از بهر آن شبان‏
  • وحی آمد سوی موسی از خدا ** بنده‏ی ما را ز ما کردی جدا 1750
  • تو برای وصل کردن آمدی ** نی برای فصل کردن آمدی‏
  • تا توانی پا منه اندر فراق ** أبغض الأشیاء عندی الطلاق‏
  • هر کسی را سیرتی بنهاده‏ام ** هر کسی را اصطلاحی داده‏ام‏
  • در حق او مدح و در حق تو ذم ** در حق او شهد و در حق تو سم‏
  • ما بری از پاک و ناپاکی همه ** از گران جانی و چالاکی همه‏ 1755
  • من نکردم امر تا سودی کنم ** بلکه تا بر بندگان جودی کنم‏
  • هندوان را اصطلاح هند مدح ** سندیان را اصطلاح سند مدح‏
  • من نگردم پاک از تسبیحشان ** پاک هم ایشان شوند و در فشان‏
  • ما زبان را ننگریم و قال را ** ما روان را بنگریم و حال را
  • ناظر قلبیم اگر خاشع بود ** گر چه گفت لفظ ناخاضع رود 1760
  • ز انکه دل جوهر بود گفتن عرض ** پس طفیل آمد عرض جوهر غرض‏
  • چند ازین الفاظ و اضمار و مجاز ** سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
  • آتشی از عشق در جان بر فروز ** سربه‏سر فکر و عبارت را بسوز
  • موسیا آداب دانان دیگرند ** سوخته جان و روانان دیگرند
  • عاشقان را هر نفس سوزیدنی ست ** بر ده ویران خراج و عشر نیست‏ 1765
  • گر خطا گوید و را خاطی مگو ** گر بود پر خون شهید او را مشو
  • خون شهیدان را ز آب اولی‏تر است ** این خطا از صد ثواب اولی‏تر است‏
  • در درون کعبه رسم قبله نیست ** چه غم ار غواص را پاچیله نیست‏
  • تو ز سر مستان قلاووزی مجو ** جامه چاکان را چه فرمایی رفو
  • ملت عشق از همه دینها جداست ** عاشقان را ملت و مذهب خداست‏ 1770
  • لعل را گر مهر نبود باک نیست ** عشق در دریای غم غمناک نیست‏
  • وحی آمدن موسی را علیه السلام در عذر آن شبان‏
  • بعد از آن در سر موسی حق نهفت ** رازهایی کان نمی‏آید به گفت‏