English    Türkçe    فارسی   

3
3180-3204

  • کو غلام ما مگر سرگشته شد ** یا بدو گرگی رسید و کشته شد 3180
  • چون بیامد پیش گفتش کیستی ** از یمن زادی و یا ترکیستی
  • گو غلامم را چه کردی راست گو ** گر بکشتی وا نما حیلت مجو
  • گفت اگر کشتم بتو چون آمدم ** چون به پای خود درین خون آمدم
  • کو غلام من بگفت اینک منم ** کرد دست فضل یزدان روشنم
  • هی چه می‌گویی غلام من کجاست ** هین نخواهی رست از من جز براست 3185
  • گفت اسرار ترا با آن غلام ** جمله وا گویم یکایک من تمام
  • زان زمانی که خریدی تو مرا ** تا به اکنون باز گویم ماجرا
  • تا بدانی که همانم در وجود ** گرچه از شبدیز من صبحی گشود
  • رنگ دیگر شد ولیکن جان پاک ** فارغ از رنگست و از ارکان و خاک
  • تن‌شناسان زود ما را گم کنند ** آب‌نوشان ترک مشک و خم کنند 3190
  • جان‌شناسان از عددها فارغ‌اند ** غرقه‌ی دریای بی‌چونند و چند
  • جان شو و از راه جان جان را شناس ** یار بینش شو نه فرزند قیاس
  • چون ملک با عقل یک سررشته‌اند ** بهر حکمت را دو صورت گشته‌اند
  • آن ملک چون مرغ بال و پر گرفت ** وین خرد بگذاشت پر و فر گرفت
  • لاجرم هر دو مناصر آمدند ** هر دو خوش رو پشت همدیگر شدند 3195
  • هم ملک هم عقل حق را واجدی ** هر دو آدم را معین و ساجدی
  • نفس و شیطان بوده ز اول واحدی ** بوده آدم را عدو و حاسدی
  • آنک آدم را بدن دید او رمید ** و آنک نور متمن دید او خمید
  • آن دو دیده‌روشنان بودند ازین ** وین دو را دیده ندیده غیر طین
  • این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند ** چون نشاید بر جهود انجیل خواند 3200
  • کی توان با شیعه گفتن از عمر ** کی توان بربط زدن در پیش کر
  • لیک گر در ده به گوشه یک کسست ** های هویی که برآوردم بسست
  • مستحق شرح را سنگ و کلوخ ** ناطقی گردد مشرح با رسوخ
  • بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست
  • آن نیاز مریمی بودست و درد ** که چنان طفلی سخن آغاز کرد