English    Türkçe    فارسی   

5
1683-1707

  • احمقانه از سنان رحمت مجو  ** زان شهی جو کان بود در دست او 
  • باسنان و تیغ لابه چون کنی  ** کو اسیر آمد به دست آن سنی 
  • او به صنعت آزرست و من صنم  ** آلتی کو سازدم من آن شوم  1685
  • گر مرا ساغر کند ساغر شوم  ** ور مرا خنجر کند خنجر شوم 
  • گر مرا چشمه کند آبی هم  ** ور مرا آتش کند تابی دهم 
  • گر مرا باران کند خرمن دهم  ** ور مرا ناوک کند در تن جهم 
  • گر مرا ماری کند زهر افکنم  ** ور مرا یاری کند خدمت کنم 
  • من چو کلکم در میان اصبعین  ** نیستم در صف طاعت بین بین  1690
  • خاک را مشغول کرد او در سخن  ** یک کفی بربود از آن خاک کهن 
  • ساحرانه در ربود از خاکدان  ** خاک مشغول سخن چون بی‌خودان 
  • برد تا حق تربت بی‌رای را  ** تا به مکتب آن گریزان پای را 
  • گفت یزدان که به علم روشنم  ** که ترا جلاد این خلقان کنم 
  • گفت یا رب دشمنم گیرند خلق  ** چون فشارم خلق را در مرگ حلق  1695
  • تو روا داری خداوند سنی  ** که مرا مبغوض و دشمن‌رو کنی 
  • گفت اسبابی پدید آرم عیان  ** از تب و قولنج و سرسام و سنان 
  • که بگردانم نظرشان را ز تو  ** در مرضها و سببهای سه تو 
  • گفت یا رب بندگان هستند نیز  ** که سببها را بدرند ای عزیز 
  • چشمشان باشد گذاره از سبب  ** در گذشته از حجب از فضل رب  1700
  • سرمه‌ی توحید از کحال حال  ** یافته رسته ز علت و اعتلال 
  • ننگرند اندر تب و قولنج و سل  ** راه ندهند این سببها را به دل 
  • زانک هر یک زین مرضها را دواست  ** چون دوا نپذیرد آن فعل قضاست 
  • هر مرض دارد دوا می‌دان یقین  ** چون دوای رنج سرما پوستین 
  • چون خدا خواهد که مردی بفسرد  ** سردی از صد پوستین هم بگذرد  1705
  • در وجودش لرزه‌ای بنهد که آن  ** نه به جامه به شود نه از آشیان 
  • چون قضا آید طبیب ابله شود  ** وان دوا در نفع هم گمره شود