English    Türkçe    فارسی   

6
1124-1148

  • هم‌چو شاخی که ببری از درخت  ** سر کند قوت ز شاخ نیک‌بخت 
  • چونک کردی دم او را آن طرف  ** گر رود پس پس رود تا مکتنف  1125
  • حبذا اسپان رام پیش‌رو  ** نه سپس‌رو نه حرونی را گرو 
  • گرم‌رو چون جسم موسی کلیم  ** تا به بحرینش چو پهنای گلیم 
  • هست هفصدساله راه آن حقب  ** که بکرد او عزم در سیران حب 
  • همت سیر تنش چون این بود  ** سیر جانش تا به علیین بود 
  • شهسواران در سباقت تاختند  ** خربطان در پایگه انداختند  1130
  • مثل 
  • آن‌چنان که کاروانی می‌رسید  ** در دهی آمد دری را باز دید 
  • آن یکی گفت اندرین برد العجوز  ** تا بیندازیم اینجا چند روز 
  • بانگ آمد نه بینداز از برون  ** وانگهانی اندر آ تو اندرون 
  • هم برون افکن هر آنچ افکندنیست  ** در میا با آن کای ن مجلس سنیست 
  • بد هلال استاددل جان‌روشنی  ** سایس و بنده‌ی امیری مومنی  1135
  • سایسی کردی در آخر آن غلام  ** لیک سلطان سلاطین بنده نام 
  • آن امیر از حال بنده بی‌خبر  ** که نبودش جز بلیسانه نظر 
  • آب و گل می‌دید و در وی گنج نه  ** پنج و شش می‌دید و اصل پنج نه 
  • رنگ طین پیدا و نور دین نهان  ** هر پیمبر این چنین بد در جهان 
  • آن مناره دید و در وی مرغ نی  ** بر مناره شاه‌بازی پر فنی  1140
  • وان دوم می‌دید مرغی پرزنی  ** لیک موی اندر دهان مرغ نی 
  • وانک او ینظر به نور الله بود  ** هم ز مرغ و هم ز مو آگاه بود 
  • گفت آخر چشم سوی موی نه  ** تا نبینی مو بنگشاید گره 
  • آن یکی گل دید نقشین دو وحل  ** وآن دگر گل دید پر علم و عمل 
  • تن مناره علم و طاعت هم‌چو مرغ  ** خواه سیصد مرغ‌گیر و یا دو مرغ  1145
  • مرد اوسط مرغ‌بینست او و بس  ** غیر مرغی می‌نبیند پیش و پس 
  • موی آن نور نیست پنهان آن مرغ  ** هیچ عاریت نباشد کار او 
  • مرغ کان مویست درمنقار او ** هیچ عاریت نباشد کار او