English    Türkçe    فارسی   

6
507-531

  • راه جان‌بازیست و در هر غیشه‌ای  ** آفتی در دفع هر جان‌شیشه‌ای 
  • راه دین زان رو پر از شور و شرست  ** که نه راه هر مخنث گوهرست 
  • در ره این ترس امتحانهای نفوس  ** هم‌چو پرویزن به تمییز سبوس 
  • راه چه بود پر نشان پایها  ** یار چه بود نردبان رایها  510
  • گیرم آن گرگت نیابد ز احتیاط  ** بی ز جمعیت نیابی آن نشاط 
  • آنک تنها در رهی او خوش رود  ** با رفیقان سیر او صدتو شود 
  • با غلیظی خر ز یاران ای فقیر  ** در نشاط آید شود قوت‌پذیر 
  • هر خری کز کاروان تنها رود  ** بر وی آن راه از تعب صدتو شود 
  • چند سیخ و چند چوب افزون خورد  ** تا که تنها آن بیابان را برد  515
  • مر ترا می‌گوید آن خر خوش شنو  ** گر نه‌ای خر هم‌چنین تنها مرو 
  • آنک تنها خوش رود اندر رصد  ** با رفیقان بی‌گمان خوشتر رود 
  • هر نبیی اندرین راه درست  ** معجزه بنمود و همراهان بجست 
  • گر نباشد یاری دیوارها  ** کی برآید خانه و انبارها 
  • هر یکی دیوار اگر باشد جدا  ** سقف چون باشد معلق در هوا  520
  • گر نباشد یاری حبر و قلم  ** کی فتد بر روی کاغذها رقم 
  • این حصیری که کسی می‌گسترد  ** گر نپیوندد به هم بادش برد 
  • حق ز هر جنسی چو زوجین آفرید  ** پس نتایج شد ز جمعیت پدید 
  • او بگفت و او بگفت از اهتزاز  ** بحثشان شد اندرین معنی دراز 
  • مثنوی را چابک و دلخواه کن  ** ماجرا را موجز و کوتاه کن  525
  • بعد از آن گفتش که گندم آن کیست  ** گفت امانت از یتیم بی وصیست 
  • مال ایتام است امانت پیش من  ** زانک پندارند ما را متمن 
  • گفت من مضطرم و مجروح‌حال  ** هست مردار این زمان بر من حلال 
  • هین به دستوری ازین گندم خورم  ** ای امین و پارسا و محترم 
  • گفت مفتی ضرورت هم توی  ** بی‌ضرورت گر خوری مجرم شوی  530
  • ور ضرورت هست هم پرهیز به  ** ور خوری باری ضمان آن بده